L 0 \/ e E e E e

من و تنهایی و غم ولی بدونه یاد تو

L 0 \/ e E e E e

من و تنهایی و غم ولی بدونه یاد تو


پس از مرگم نمی دانم چه خواهد شد
نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت
ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد
گلویم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش و او یک ریز و پی در پی
دم گرم خودش را در گلویم سخت بفشارد
و خواب خفتگان آشفته و آشفته تر سازد
بدین سان بشکند در من سکوت مرگبارم را.......

پرسید به خاطر کی زنده هستی؟ با اینکه دوست داشتم با تمام وجودم داد بزنم به خاطر تو ولی بهش گفتم: به خاطر هیچکس!!! پرسید به خاطر چی زنده هستی؟ با اینکه دلم داد میزد به خاطر دل تو با یه بغض غمگین بهش گفتم: به خاطر هیچی!!! ازش پرسیدم تو به خاطر چی زنده هستی؟ در حالی که اشک تو چشاش جمع شده بود گفت: به خاطر کسی که به خاطر هیچ زنده است

__________________

دوست داری بگم می خوام هر روز صبح با صدات بیدار بشم و بعدش بگم با ساعت بودم * دوست داری بگم می خوام کنار تو بخوابم بعد بگم با بالش بودم * دوست داری بهت بگم می خوام با هات حرف بزنم بعد بفهمی با یاهو هلپرم * دوست داری بگم چرا رفتی بعد بفهمی با برق بودم * این دفعه میگم دوستت دارم ولی به خدا با خودتم


یه ظرب المثل چینی هست که میگه قلب مثل یه خونست که 2 تا اتاق داره که تو یکیش شادی خوابیده و تو یکیش غم خوابیده...

پس سعی کن جوری شادی کنی که غم بیدار نشه!

__________________


دوستی یک تصادف است و جدایی یک قانون
کاش دوستی یک قانون بود و جدایی یک تصادف


دستِِِِ من به آرزوهام اگه با تو نرسیده عوضش چشمای خیسم صد دفه خوابتُ دیده اگه هدیه ای ندادی که بمونه یادگاری عوضش خاطره هام ، با خودت همیشه داری سردی خونه هنوزم ، تلخی خزونُ داره اما با تموم سردیش بوی تابستونُ داره اگه حتی این ترانه ظاهر شادی نداره اما آهنگِ قشنگش ، تو رو یا د من میاره می بینی چه تلخ چه شیرین، میتونه مال تو باشه با همه حادثه ها باز ، دلم دنبال تو باشه

__________________

عشق خیس شدن دو دلدار زیر باران نیست.... عشق آن است که من چترم را روی دلدار بگیرم و اون نبیند و نداند که چرا زیر باران خیس نشد


شبا بیدار و بیتابم ، تو آرومی تو در خوابی ... شبم تاریک و خاموشم ، تو خورشیدی که میتابی ... یخم ، سردم ، زمستونم ... تو گرمی تابستونی ... کویرم خشک و لب تشنه ، تو سبزه سبز ، تو بارونی ... منم بی پر و بال ...خسته ...، تو اما اوج پروازی ... منم شعر فراموشی ! تو یک نغمه ی پروازی ... منم محتاج یک آغاز ! به فکر لحظه ی پرواز که باتو همسفر باشم ...با تو همساز و هم آواز ... بساز با من ، نترس از من ،از سردیه دستام ... بخون با من ، بگو با من ، با من که راهیه فردام

__________________

__________________
بگزار تنها باشم


اینگونه هیچ صدای ریاکارانه ای خلوتم را نمی شکند

بگزار سکوت واژه بین من و تو باشد

تا هیچ بهانه ای برای نگاه های ملال انگیز نماند

بگذار دستهانم را برای خویش نگاه دارم

تا وقتی بر زمین افتادم اسیر دستهای سرزنشگر نگردم

بگزار خویش باشم با تمام دردهای گفته و نا گفته خویش

بگزار گریه باشم با زلال غم

بگزار هیچ از من با تو درنیامیزد

بگزار خویش باشم

بگزار مرابه حال خویشتن

اگر دوست می داری مرا

تنها اگر...

  #16

ناناز

عضو ثابت


 

تاریخ ثبت نام: Dec 2003

مکان: همین دوروبرا

پاسخ‌ها: 531

هرگاه از حالت پرسیدند بگو عالیم
هرگاه از کارت پرسیدند بگو خوب است و روز بروز بهتر خواهد شد.


مشکلاتت را به دیگران مگو
%80
مردم نمی توانند کاری برایت کنند
و %20 بقیه هم از این که مشکل داری خوشحال می شوند

__________________

روزگاری بود که میخواستم ناجی جهانیان باشم
حالا تنها خواسته ام این است که:
بتوانم درحالی از این اتاق خارج شوم که
اندکی احترام و عزت نفس برایم به جا مانده باشد

لوتوس وینستاک

وقتی ندانی چگونه با زندگی بازی کنی
پس زندگی با تو بازی خواهد کرد
(
مرلی شین

دوستت دارم نه به خاطر شخصیت تو بلکه بخاطرشخصیتی که من هنگام با تو بودن پیدا می کنم

پول خوشبختی نمی آورد
اما
خاطرات "باکلاس تری" را برایت رقم می زند

"
رونالد ریگان"


اعتقاد و عشق دلیر کند. و همه ترس‌ها ببرد.

کافران را دوست می‌دارم. از آن جهت که دعوی دوستی نمی‌کنند. می‌گویند: ما کافریم! دشمنیم!

صد هزار درم با من خرج کنی، چنان نباشد که حرمت سخن من، بداری.

می‌پنداری آنکس که لذات برگیرد، حسرت او کمتر باشد؟
حقا که حسرت او بیشتر باشد. زیرا که او به این عالم بیشتر خوی کرده باشد.

عقل تا درگاه ره می‌برد. اما اندرون خانه ره نمی‌برد. آنجا عقل حجاب است. دل حجاب است. و سر حجاب!

گفتن، جان کندن است و شنیدن، جان پروردن!

آزادی در بی‌آرزویی است.

عشق دوست داشتن بسیار وبسیار دوست داشتن نیست
بلکه پیوسته نو کردن خواستنی است که خود خواهان تو باشد.

هر روز را با نیویورک تایمز آغاز می کنم
اولین کاری که میکنم این است :
نگاهی به آگهی ترحیم می اندازم
سپس چنانچه اسمم میان آنها نبود
لباس می پوشم!

"
آلن کینگ"
به زن بیش از حد توانش تحمیل مکن که او همچون شاخه ای گل است نه قهرمانی خشن .

احترامش را به حدی نگهدار که او را به فکر نیاندازد که برای دیگری نزد تو شفاعت کند .

بر حذر باش از اینکه در غیر جائیکه باید غیرت به خرج داد ، اظهار غیرت کنی زیرا اظهار بیاعتمادی و سوءظن ، زنان را به ناپاکی و بیگناهان را به آلودگی سوق میدهد.

به کسیکه به تو علاقه ندارد ، علاقمند مباش."
بدان بی میلی نسبت به آنکس که به تو علاقمند است دلیل کمی بهره تو در دوستی است.

و تمایل تو نسبت به کسی که نسبت به تو بیاعتنا است باعث خواری تو است
"

با احمق معاشرت و مصاحبت مکن ، که کارهای احمقانه اش را برایت زیبا جلوه میدهد و دوست دارد تو نیز مثل او باشی.

اگر سخنی از دهان کسی خارج شد تا آنجا که احتمال درستی و نیکی آن میرود، حمل بر فساد مکن.

لبه تیز زبانت را بر ضد کسی که سخن بر زبانت نهاده به کار مگیر ،

تدارک و جبران آنچه در اثر سکوت از دست داده ای آسانتر است از جبران آنچه در اثر سخنت از دست رفته


 

لحظه هایی در زندگی هست که آن قدر دلتنگ می شوی که با تمام وجود می خواهی او را از رویاهایت بیرون بیاوری ، مثل بغضی می ماند که راه گلویت را گرفته و تو هیچ واژه ای را برای بیان حالت خود پیدا نمی کنی . هر که نوشته هایت را میخواند با خردمندی و حالتی مملو از دانایی
از تو می پرسد . چه می خواهی بگویی و تو هر چه در ادبیات ودایره لغات خردمند مقابل خو جستجو می کنی ، واژه ای مناسب برای شرح آنچه در دلت می گذرد را نمی یابی.
تو خوب می دانی این کلمه ات چه معنا و مفهومی دارد. اما می ترسی که ازگفتن آنها همان احساسی را که تو در نظر داری به مخاطب منتقل نشود.
پس تلاشی را آغاز میکنی برای معنا سازی و معنا آفرینی احساسی پرشکوه که اگر در دل دیگران نیز زنده شود می تواند پاکی و آرامش و کامیابی مستمر را در زندگی هر انسانی باعث گردد.
همیشه خودت را به جای دیگران بگذار ، اگر چیزی تو را برنجاند ، به احتمال زیاد دیگری را نیز خواهد آزرد.
شادی برای کسانی می آید که گریه می کنند ، کسانی که آسیب می بینند، کسانی که به دنبال چیزی میگردند و تلاش میکنند. شادی برای کسانی وجود دارد که قادرند اهمیت افرادی که در مسیر زندگی شان قرار میگیرد را سپاس گویند.
روشن ترین آینده براساس فراموشی گذشته شکل می گیرد تا زمانی که اشتباه ها و دلشکستگی های گذشته را رها نکنید نمی توانید در زندگی به خوبی پیش روید.
انسان کافی است که خود را باور کند.

__________________

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد