L 0 \/ e E e E e

من و تنهایی و غم ولی بدونه یاد تو

L 0 \/ e E e E e

من و تنهایی و غم ولی بدونه یاد تو

همیشه یک ذره حقیقت پشت هر "فقط یه شوخی بود"، یک کم کنجکاوی پشت "همینطوری پرسیدم"، قدری احساسات پشت "به من چه اصلا" ، مقداری خرد پشت "چه بدونم" و اندکی درد پشت "اشکال نداره" هست   

 

 

 

 خدایا آنگونه زنده ام بدار که نشکند دلی از بودنم و آنگونه بمیران که به وجد نیاید کسی از نبودنم

 

 

 

 

 

 کودکی با پای برهنه بر روی برفها ایستاده بود و به ویترین فروشگاهی نگاه می کرد زنی در حال عبور او را دید، او را به داخل فروشگاه برد و برایش لباس و کفش خرید و گفت: مواظب خودت باش کودک پرسید: ببخشید خانم شما خدا هستید؟ زن لبخند زد و پاسخ داد: نه من فقط یکی از بنده های خدا هستم. کودک گفت: می دانستم با او نسبتی داری  

 

 

 از کودک فال فروش پرسیدم چه میکنی!؟ گفت به آنان که در دیروز خود مانده اند , فردا را می فروشم

نظرات 1 + ارسال نظر
حرف دل یکشنبه 23 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 06:50 ق.ظ http://www.harfedel1724.blogsky.com/

سلام
اون کودک فال فروش واقعا زیبا بود البته همش زیبا بود
موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد