L 0 \/ e E e E e

من و تنهایی و غم ولی بدونه یاد تو

L 0 \/ e E e E e

من و تنهایی و غم ولی بدونه یاد تو

نگران است هنوز...

لحظه هایم گمشد

خواب هایم را برد

و دل از افسوسی

نگران است هنوز...

شب ها می میرد

دل ها می گیرد

و غم عشق دلم

جانگداز است هنوز...

شب دوباره دلگیر

اسمان تیره شده

افتاب هم دیگر

نا به گاه است هنوز...

شعر مرگ را می خواند

ابی دریاها

موج دریای دلم

خشمگین است هنوز...

قایق ماهیگیر

ماهی مرگ گرفت

مرگ ماهی ها هم

دلگداز است هنوز...

دل من این جا نیست

قلب ها می میرد

قلب ماهی ها هم

خواب مرگ می بیند

مرغ عشق دل من

نگران است هنوز...

جانگداز است هنوز...

 

 

 

 

و شب...

شب سیاه است و صدا در پس ان می میرد

باد،طوفان را به خزان می راند

و دل از این همه تردید...

شب ز پشت پنجره مرا می خواند

اندکی پیش روم،باز کمی پس ایم

و سرانجام خود را می رسانم به سر چشمه ی شب

و در انجا...

همه جا تاریک است

اندکی می نگرم به فرو مایه ی شب

که هم اکنون من را

به اعماق سیاهی برده

همچنان می نگرم...

در سرای سیاهی هایم

افتابی پیداست

دست دراز می کنم به روی افتاب

و باز می ستانم عشق را

می پرم از خواب شب

همه جا زیبا،زیباست...

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد